سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] به سخنى که از دهان کسى برآید ، گمان بد بردنت نشاید ، چند که توانى آن را به نیک برگردانى . [نهج البلاغه]

بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

 
 
تا می توانید شک کنید(جمعه 86 آبان 25 ساعت 12:0 صبح )

تا می توانید شک کنید

 

ما در عصری زندگی می کنیم که همه حقایق پشت ابر است . در عصری که همه واژه ها معنی خود را از دست داده اند  نه فقط از طرف غربی ها که معانی ای که علمای ما ساخته اند بسیار خطرناک تر است . یکی از این واژه ها یقین است. ما هیچ داده ی یقینی نداریم به غیر از داده های بی ارزش ریاضی .( بی ارزش به این معنا که ما را به خدا نزدیک نمی کند.) ولی واژه های دینی که به دردمان می خورد در نگاه اول دقیق نیستند و آنچه به آنها ضریب شفافیت می دهد تقوا و پرهیزگاری است که آن را به مرحله ی یقین می رساند. " واعبد ربک حتی یاتیک الیقین "

 

 

به هیچ شناختی نباید اعتماد کرد هر شناختی که احساس شد صددرصدی است غلط است . همگاتی بودن ثبات شناخت ، ارزش ندارد . چنانکه آیه ی 2 بقره به دو نکته اشاره می کند .1- لا ریب فیه 2- هدی للمتقین .

 

 

هرچند ظاهر قرآن متناقض نما ست اما این ، مشکل دانش امروزی بشر است چون به دنبال علومی است که صددرصدی و یقینی هستند . خدا می فرماید مخاطب من همه ی انسانهایند اما پرهیزگاران حرف مرا می فهمند . حرف باید " لا ریب فیه " باشد . که البته این یک بخش مطلب است و ما فقط به دنبال این قسمتیم . اما بخش دیگر این است که باید برای متقین ،" لا ریب فیه " باشد . هدایت آوری قرآن برای همه ی مردم است و هدایت پذیری اش تنها برای متقین . هر کجا که راه برایمان آشکار نیست به خاطر آلودگی و گناه ماست . این نکته خیلی مهم است که در جنبش نرم افزاری به سراغ علمی برویم که به آن یقین داشته باشیم . هیچ چیز مهم تر و واضح تر از " خدا " نیست . اما چرا خدا برای ما تار و مبهم است یا اصلا در زندگی ما نیست ؟  مشکل از شناسه هاست نه از پدیده . ساختار علمی ای که ما به دنبال آن هستیم پاک نیست . هر گزاره ای که دو دو تا چهارتا بود غلط است به این معنی که در مسیر خوشبختی انسان نیست . (معرفت نباید به گونه ای باشد که همه قبول کنند وگرنه غلط است . )

 

 

هیچ گزاره ای در قرآن اینگونه نیست . چون مسیری که خدا برای ما رقم زده است مسیر انتخاب است . جنبش نرم افزاری یعنی واکاوی همه ی واژه ها که فرآیندی علمی و ریشه ای را طی می کند . ما قائل به بدیهیات هستیم اما نه طبق منطق ارسطو . " کل از جزء بزرگتر است . " بدیهی ارسطویی است ، اما بدیهیاتی که اسلام بر آن بنا گذاشته شده ، از نظر ارسطویی کاملا غیربدیهی است . مثلا اینکه " خدا هست . " و اثبات او در حد تذکر کافی است . مثل کاری که قرآن کرد ." من هستم ." بدیهی است و حداکثر نیاز به یک تذکر دارد و اگر کسی نفهمد دیگر مشکل گزاره نیست مشکل فرد است . ما برای مشکل فرد ، وظیفه نداریم . " انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء " خدا هم متقین را هدایت می کند نه کسی که پا روی فطرت خود گذاشته است . یک وقت مثل حضرت نوح وظیفه ی یک فرد است که یک قوم را هدایت کند اما زمانی مثل پیامبر وقت کم است . دایره ی رسالت ما هم جهانی است ، ما نمی توانیم مثل دکتری باشیم که همه ی وقتش را برای یک آدم سرطانی می گذارد و به هیچ بیمار دیگری نمی رسد تا وضعیت آنها هم وخیم شود . این کار غلط است . نمی توان بی جهت وقت فرد ، جامعه و دانشجو را گرفت . آدم عاقل برای استدلال انقدر وقت هزینه نمی کند . راه گفت و گو باز است اما برای بعضی مواقع . گفت و گو راه و روش دارد . راه امام علی  محبت بود  . او یهودی را با شیوه ی محبت به اسلام آورد نه بحث . مشایعت در مسیر یهودی لجباز را مسلمان کرد . اگر در زندگی سلمان ، یاران پیامبر ، موسی ، عیسی و غیره با کمبود فلسفه مشکلی پیش آمد الان هم با کنار زدن فلسفه مشکل  پیش می آید . فلسفه زاید بی ضرر نیست که از کنار آن راحت بگذریم بلکه از حربه های شیطان است . دقیق ترین نقشه هایی که برای منحرف شدن طراحی شده است ، آورده ی پیامبر نیست که با برداشتن آن چیزی از زندگی کم شود و جایگزین بخواهد اما انگار آورده ی بسیار تاثیرگذاری است که اگر از حوزه و دانشگاه حذفش کنند از پایه می لرزند ! در روایت آمده است : " هیچ چیز نیست که شما را به خدا نزدیک یا دور کند مگر اینکه در دین آمده است . " اینها الان ارکان اعتقادات ما شده است . اکنون شرح نهج البلاغه بیشتر است یا شرح الهیات شفا یا شرح ارسطو ؟ اصلا چرا باید مامون دستور وارد کردن و ترجمه ی این علوم را بدهد  آن هم زمانی که به اصطلاح می خواستند آدم های منتقد حکومت جذب این دانش های خرافی شیطانی شوند ؟ و از طرفی رقابتی بود برای رویارویی با امام رضا ، یعنی فقط او نیست که علم دارد ، ارسطو و افلاطون هم می دانند . اینها نقشه های شیطان بود . دانشجویان بیشتر با آثار افلاطون و ارسطو در کلاس هایشان آشنا می شوند یا با حرف های امام علی ؟ بعضی می گویند اگر فلسفه حذف شود چگونه می خواهید به شبهات فلانی جواب بدهید در حالیکه اصلا نیازی نیست ما به هر شبهه ای جواب دهیم . مگر چقدر وقت داریم ؟  شش ماه عمر آیت الله فلانی صرف مسئله ی لباس نجس و تطهیر آن می شود در این مدت چند ملیون قطره اشک بچه یتیم ریخته شده است ؟!

 

 

ما وظیفه نداریم اکثریت را هدایت کنیم وظیفه داریم کارهایمان هدایت آور باشد مثل قرآن ، مثل پیامبر . اگر من یک شئی را نبینم چند حالت دارد : 1- مرئی نیست . 2- مرئی هست اما نوری از آن به چشم من نمی رسد . 3- نور هم می رسد اما مانع وجود دارد . 4- مانع هم نیست فاصله خیلی زیاد است . 5- چشم من مشکل دارد . 6- عصب منتقل کننده یا مغز من مشکل دارد . (اکثر مردم این مشکلات را دارند . ) اگر یک مشکلی مثل ربا یا حرمت ربا را بررسی کردید و احساس کردید جواب نمی دهد نباید آن را کنار بگذارید ، اولین چیزی که باید به ذهنتان برسد این است که چون دین است ، ذهن را کنار بگذارید .

 

 

" خدا هست ." مشکل گزاره نیست . مشکل فردی است که نمی فهمد ولی ما مشکل گزاره را حل می کنیم . مشکل ناشی از عدم تقوای درونی است . " ایکون بغیرک من الظهور ما لیس لک حتی تکون هو المظهر لک .""آیا می تواند چیز دیگری پدیدارتر از تو باشد تا وسیله ی ظهور تو گردد ؟"

 

 

اگر نور نباشد چیزی نمی بینیم ، آیا چیزی می تواند نور را به ما نشان دهد ؟ خدا اثبات نمی خواهد ، چون اثبات خدا مشکل روحی ما را حل نمی کند ، ما جدال نمی خواهیم ،" لکم دینکم و لی دین " در هیچ کتاب فلسفه ای نیامده است . مگر جایی که دیگر به آخر خط می رسند آنوقت می گویند : دین شما برای خودتان  و دین ما برای خودمان . کار پیامبر فیلسوفانه نیست . سیستم او اینگونه نیست که هر وقت دیگر هیچ راهی برای اثبات نیست طرف را بزنند تا بفهمد . (1)

وظیفه ی ما واقعا چیست ؟ چه کسی گفته من باید جواب سروش را بدهم ؟ چرا با او برخورد نمی کنیم ؟ شخصیت سروش را باید منحل کرد ، چرا با او برخورد اسلامی نمی شود ؟ اینها استدلال علمی نیست اما شما می پذیرید . " و ان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله " " اگر دست از ربا بر نداشتند اعلام جنگ دهید به خدا و رسولش . " و آیه ی محاربه :" ان الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا اولئک جزاءهم ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف "

 

 

وقتی برخورد اسلامی با سروش نمی شود منطق هم جواب نمی دهد . نمی شود از راه نشستن و فکر کردن به این نتیجه رسید که این خانه کم  پله دارد ، اینجا هم ، راه ، برخورد علمی نیست . خدا انگشت داده ، گوش داده ، چشم داده . نمی توان با گوش چیزی را برداشت . هر مشکلی در جامعه با فکر حل نمی شود . با اندیشه جواب سروش را دادن بیست سال عمر حوزه را بر باد داد . این یعنی یک کار غلط . هر مسئله را نباید حل کرد . بعضی و حتی بسیاری از مسائل دنیای جدید را بید منحل کرد . وقتی می توان پایه ی اعتقاد به خدا را لرزاند به هیچ چیز دیگر نمی توان اعتماد کرد . به همه چیز باید شک کنید چون در عصر غیبت هستید و نوری که می رسد نوری نیست که مطمئنا از ناحیه ی او برسد باید از موانع زیاد عبور کند ، مثلا شما دنبال نظام اقتصادی هستید اما پیچیده ترین نظام نظامی است که ساده ترین آن باشد . خدا پیچیده ترین است اما ظاهر و باطن یکی است ، " هو الظاهر و الباطن " از شدت ظهور ، پنهان است . هر چیز از شدت شفافیت می تواند به چشم نیاید مثل شیشه کلیه را اگر از انسان بردارند به اندازه ی یک اتاق به او دستگاه وصل می کنند ، حال اگر احکام ربا را برداریم چقدر جایگزین اقتصادی باید بیاوریم و باز هم مثل آن کار نکند ؟ بعد فکر می کنیم نظام مشکل دارد و یک نظام دیگر طراحی می کنیم  در حالیکه همه ی ابعاد اسلام را به عنوان نظام به کار نبرده ایم .

 

 

ما به اینجا رسیده ایم که با فلسفه خواندن عالم نمی شویم . عالم یعنی چه ؟ هیچ کس در زندگی عملی عالم بودن را درست معنا نمی کند . وقتی علم انسان زیاد می شود که به آنچه می داند عمل کند." من عمل بما یعلم ، علمه الله ما لم یعلم ." دانش با علم فرق دارد . به دانش می توان رسید اما به علم نه . " ثمره العلم العبودیه " یعنی اگر علم باشد عبودیت است  ، و اگر عبودیت نباشد علم هم نیست . عبودیت یعنی شناخت و عمل به وظیفه و هر دو مربوط به زمان و مکان است ، چقدر اندیشمندان ما تشخیص وظیفه می دهند ؟ ...

البته این حرف ها شنیدنی نیست ، هضم کردنی است .



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 1  بازدید

بازدیدهای دیروز:13  بازدید

مجموع بازدیدها: 8442  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «