سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که را نهال خوى و خلق به بار بود ، شاخ و بر او بسیار بود . [نهج البلاغه]

بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

 
 
تحفه ای به نام تحریم(سه شنبه 86 آبان 29 ساعت 11:17 صبح )

تحفه ای به نام تحریم

 

 

 

 

1- «ما و ملت های مظلوم دنیا مفتخریم که رسانه های گروهی و دستگاه های تبلیغاتی جهانی، ما و همه مظلومان جهان را به هر جنایت و خیانتی که ابر قدرت های جنایت کار دستور می دهند متهم

می کنند . کدام افتخار بالاتر و والاتر از این که آمریکا با همه ادعاهایش...وآن همه دولت های سرسپرده اش و به دست داشتن ثروتهای بی پایانِ ملت های مظلوم عقب افتاده و در دست داشتن تمام رسانه های گروهی در مقابل ملت غیور ایران و کشور حضرت بقیه الله ارواحنا لمقدمه فداء آن چنان وامانده و رسوا شده است که نمی داند به که متوسل شود و رو به هر کس می کند جواب رد

می شنوند و این نیست جز به مددهای غیبی حضرت باری تعالی جلت عظمته»

(وصیت نامه امام، مقدمه )

 

2- در عصر گسترش فزاینده ارتباطات متقابل میان دولت ها و سازمانهای غیر دولتی به خصوص از لحاظ تجاری- اقتصادی، تجمیع تمام دولت های دنیا برای تحریم اقتصادی یک کشور ،  هر چند کوچک و ضعیف،  راه به جـــایی  نمی برد. زیرا غیر از دولت ها که به تعبیر نظریه های روابط بین الملل، بازیگران رسمی عرصه سیاست بین الملل هستند بازیگران غیر رسمی ای - نهادها و سازمان های بین المللی غیر دولتی- نیز وجود دارند که دولت مورد تحریم می تواند با پیگیری روابط خود با آنها، در حدی هر چند محدود از پس تحریم برآید و با تحمل ریاضت اقتصادی گلیم خود را از آب بیرون بکشد . از آن جا که اساساً ماهیت نظام سرمایه داری بر پایه سود بنا نهاده شده است ، مؤسسات غیر دولتی، چه اقتصادی، چه نظامی و...برای کسب سود خود به تحریم و تحریم بازی کاری نداشته و فقط به جیب طرف خود نگاه می کنند خواه تحریم کننده ، خواه تحریم شونده. در واقع راه های فرار از تحریم هیچ گاه برای کشور تحریم شونده مسدود نمی شود و همیشه راه های گریزی وجود دارد . واژه تحریم در جهان امروز دیگر معنا ندارد .

 به عنوان مثال : در تحریم یک جانبه 25 اکتبر (سوم آبان) آمریکا علیه ایران، بیش از 40 بانک که اغلب آن ها در اروپا در اروپا قرار دارند از انجام مبادلات تجاری با ایران منع شده اند.اما در این میان بانک های کوچک، موسسات مالی اسلامی و بانک های آسیایی، جایگزین مؤسسات غربی شده اند. همچنین به گفته علی صدقی مدیر عامل بانک ملی«در صورتی که آمریکا شرکای تجاری خود را در کشورهایی که بانک ملی در آنها شعبه دارد تحت فشار قرار دهد احتمال قطع اعتبارات بانکی وجود دارد که با توجه به شرایط بازار جهانی خریدار و و فروشنده ایرانی و خارجی از سایر راه ها برای انجام مبادلات اقتصادی خود استفاده خواهند کرد.» ( همشهری، 9/8/86)

 

3- در بحث تحریم باید به دو مسئله توجه کرد : الف) میزان توان و همراهی کشورهای دیگر با کشور تحریم کننده ب) ماهیت انزوای کشور تحریم شونده. ناتوانی ایالات متحده آمریکا در متقاعد کردن روسیه و چین برای اعمال تحریم های شدید علیه ایران در شورای امنیت، شکست سختی بود که این کشور را وادار کرد به صورت یک جانبه دست به تحریم های ناشیانه بزند.«در واقع این تحریم ها نشان گر شکست در متوقف کردن پروژه صلح آمیز هسته ای ایران است»(هاشمی شاهرودی،7/8/86).یعنی آمریکا بیشتر به دنبال ایجاد جنگ روانی و جبران ناکامی های خود است،  بدون این که بتواند اعضای شورای 1- «ما و ملت های مظلوم دنیا مفتخریم که رسانه های گروهی و دستگاه های تبلیغاتی جهانی، ما و همه مظلومان جهان را به هر جنایت و خیانتی که ابر قدرت های جنایت کار دستور می دهند متهم

می کنند . کدام افتخار بالاتر و والاتر از این که آمریکا با همه ادعاهایش...وآن همه دولت های سرسپرده اش و به دست داشتن ثروتهای بی پایانِ ملت های مظلوم عقب افتاده و در دست داشتن تمام رسانه های گروهی در مقابل ملت غیور ایران و کشور حضرت بقیه الله ارواحنا لمقدمه فداء آن چنان وامانده و رسوا شده است که نمی داند به که متوسل شود و رو به هر کس می کند جواب رد

می شنوند و این نیست جز به مددهای غیبی حضرت باری تعالی جلت عظمته»

(وصیت نامه امام، مقدمه )

 

2- در عصر گسترش فزاینده ارتباطات متقابل میان دولت ها و سازمانهای غیر دولتی به خصوص از لحاظ تجاری- اقتصادی، تجمیع تمام دولت های دنیا برای تحریم اقتصادی یک کشور ،  هر چند کوچک و ضعیف،  راه به جـــایی  نمی برد. زیرا غیر از دولت ها که به تعبیر نظریه های روابط بین الملل، بازیگران رسمی عرصه سیاست بین الملل هستند بازیگران غیر رسمی ای - نهادها و سازمان های بین المللی غیر دولتی- نیز وجود دارند که دولت مورد تحریم می تواند با پیگیری روابط خود با آنها، در حدی هر چند محدود از پس تحریم برآید و با تحمل ریاضت اقتصادی گلیم خود را از آب بیرون بکشد . از آن جا که اساساً ماهیت نظام سرمایه داری بر پایه سود بنا نهاده شده است ، مؤسسات غیر دولتی، چه اقتصادی، چه نظامی و...برای کسب سود خود به تحریم و تحریم بازی کاری نداشته و فقط به جیب طرف خود نگاه می کنند خواه تحریم کننده ، خواه تحریم شونده. در واقع راه های فرار از تحریم هیچ گاه برای کشور تحریم شونده مسدود نمی شود و همیشه راه های گریزی وجود دارد . واژه تحریم در جهان امروز دیگر معنا ندارد .

 

 به عنوان مثال : در تحریم یک جانبه 25 اکتبر (سوم آبان) آمریکا علیه ایران، بیش از 40 بانک که اغلب آن ها در اروپا در اروپا قرار دارند از انجام مبادلات تجاری با ایران منع شده اند.اما در این میان بانک های کوچک، موسسات مالی اسلامی و بانک های آسیایی، جایگزین مؤسسات غربی شده اند. همچنین به گفته علی صدقی مدیر عامل بانک ملی«در صورتی که آمریکا شرکای تجاری خود را در کشورهایی که بانک ملی در آنها شعبه دارد تحت فشار قرار دهد احتمال قطع اعتبارات بانکی وجود دارد که با توجه به شرایط بازار جهانی خریدار و و فروشنده ایرانی و خارجی از سایر راه ها برای انجام مبادلات اقتصادی خود استفاده خواهند کرد.» ( همشهری، 9/8/86)

 

 

3- در بحث تحریم باید به دو مسئله توجه کرد : الف) میزان توان و همراهی کشورهای دیگر با کشور تحریم کننده ب) ماهیت انزوای کشور تحریم شونده. ناتوانی ایالات متحده آمریکا در متقاعد کردن روسیه و چین برای اعمال تحریم های شدید علیه ایران در شورای امنیت، شکست سختی بود که این کشور را وادار کرد به صورت یک جانبه دست به تحریم های ناشیانه بزند.«در واقع این تحریم ها نشان گر شکست در متوقف کردن پروژه صلح آمیز هسته ای ایران است»(هاشمی شاهرودی،7/8/86).یعنی آمریکا بیشتر به دنبال ایجاد جنگ روانی و جبران ناکامی های خود است،  بدون این که بتواند اعضای شورای امنیت را متقاعد کند . از طرف دیگر ایران در طول سه دهه گذشته با گسترش مراودات سیاسی-دیپلماتیک و اقتصادی خود و پیوند زدن منافعش با کشورهای شرق و غرب، در وضعیتی است که حتی اگر تمام اروپا وآمریکا علیه آن موضع بگیرند راه شرق ، آمریکای لاتین و آفریقا به رویش نیست.مثلا همین کشور چین « در طی سال جاری... به بزرگ ترین شریک تجاری ایران تبدیل شده است»(کیهان،9/8/86)و به راحتی حاضر به تن در دادن به تحریم های آمریکانیست .

 

4- مطرح کردن سپاه پاسداران و وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در لیست تحریم آمریکا، بیش از آن که جنبه اقتصادی و نظامی داشته باشد، مصداق جمله معروف انگلیسی هاست که«تفرقه بینداز و حکومت کن.»که البته با توجه به انگلوساکسون بودن نژاد آمریکایی ها کاربرد این راهبرد از طرف ایالات متحده آمریکا اصلا دور از ذهن نیست . آمریکا و ایادی فکری آن هر از گاهی با طرح مسایلی موهوم سعی دارند افکار جامعه را به سمتی سوق دهند که انزجار و تنفر مردم را نسبت به امری خاص برانگیزند .

زمانی با طرح دموکراسی، حکومت دینی، ولایت فقیه و مهدویت را زیر سؤال می برند، زمانی با طرح حقوق بشر، دولت را به ناکارآمدی و دیکتاتورمآبی متهم می کنند، با مطرح کردن آزادی ، دین را مورد تهاجم قرار می دهند ، با طرح مسئله هسته ای به دولت و دستگاه سیاست خارجی انگ تروریزم، خشونت و شرارت می زنند، با کمک به طراحان 18 تیر، نیروی انتظامی را هدف قرار می دهند و اینک با تحریم سپاه و وزارت دفاع سعی دارند حمایت و پشتیبانی مردم را از این دو سازمان از بین ببرند و با القای این فکر که، اگر سپاه و وزارت دفاع از فعالیت ها و برنامه های خود دست بردارند ایران به بهشت جاویدان تبدیل خواهد شد و دیگر تحریمی نخواهد بود، به تضعیف اتحاد ملی بپردازد.و این در حالی است که به گفته دکتر جلالی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس« سپاه پاسداران در راستای اهداف و وظایف خود تاکنون تمامی نیازهایش را تهیه کرده و تحریم هایی که از آغاز وجود داشته ، موجب شد این نیرو همچون تمامی نیروهای مسلح کشور با کمک وزارت دفاع نیازهای خود را به شکل بومی سازی، تامین کند.»

(6/8/86 ،Basirat.ir )

5- مربوط ساختن تحریم سه بانک ملی، ملت و صادرات به خاطر ارائه خدمات برای برنامه های موشکی و صنایع هسته ای، کمک به طالبان و حزب الله، سازمان انرژی اتمی و شرکت انرژی نوین نیز پایه و اساس چندانی ندارد .

حمید برهانی مدیر عامل بانک صادرات، اتهامات واحد کنترل خارجی خزانه داری آمریکا مبنی بر انتقال وجوه به حزب الله لبنان را بی اساس و کذب خواند و گفت:« در راستای شفاف سازی داخلی و بین المللی دستور پیگیری این مسئله صادر شد و با وجود چندین مرحله بازرسی و حتی استفاده از مجرب ترین حساب رسان مستقل دنیا چنین اتهامی ثابت نشد.»(همشهری،9/8/86) بانک ملی نیز به دلیل این که بزرگ ترین بانک دولتی است و بیشترین سهام دولتی را دارد، برای تحت فشار قرار دادن دولت، به خاطر صرف نظر کردن از برنامه های هسته ای خود تحریم شده است. ولی طبق مطالب گفته شده راه های جایگزینی همواره وجود دارند .

 

6- «بدانید که دائم که در احتیاجات صنایع پیشرفته دست خود را پیش  دیگران دراز کنید و به دریوزگی عمر را بگذرانید قدرت ابتکار و پیشرفت در اختراعات، در شما شکوفا نخواهد شد . و به خوبی و عینیت دیدید که در این مدت کوتاه پس از تحریم اقتصادی همان ها که از ساختن هر چیز خود را مایوس می نمودند، افکار خود را به کار بستند و بسیاری از احتیاجات ارتش و کارخانه ها را خود رفع نمودند .  و این جنگ و تحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی ، تحفه ی الهی بود که ما از آن غافل بودیم.» ( وصیت نامه امام، بند ل )

 



 
گاو در پوستین انسان(دوشنبه 86 آبان 28 ساعت 12:0 صبح )

   گاو در پوستین انسان

*-گفت : دارندگی و برازندگی .

و او تمام مدت به این فکر می کرد که علی برازنده نبود ؟!!!

*استاد گفت : تا کسی فقیر نباشد دزدی نمی کند . پس همه ی دزدها

فقیرند!گفت : ربطی ندارد ، پولدار دزد کم داریم ؟ این حرص است که آدم را به دزدی می کشاند ...

همه شروع کردند به ایش و فیش ! استاد گفت: ه ... پولدار کی می رود برای 5 تومان (یک تومان استاد ، هزار تومان او بود .) دزدی کند ؟

-گفت : خب می رود سراغ رشوه و ربا و ... !

جوابش را نداد . تازه با دوستانش هم کل افتاد ، همان حکایت همیشگی جمع بین " الفقرفخری " و " کادالفقر ان یکون کفرا " که شما مقتضیات زمان را نمی فهمید و چه اشکال دارد اگر کسی قرار است پولدار باشد ، مسلمانها باشند ؟ آنها هم که هر روز میمون وار یک تیپ جدید می زدند گفتند : چرا بگویند خوب ها بد تیپیند ؟! اگر قرار است کسی خوش تیپ باشد چرا ما نباشیم ؟ معلوم هم نبود کدام لوده ای به آنها گفته : خوشگل ، که حالا می خواهند با تیپ و هیکل و قواره آبروی اسلام را هم بخرند !

خودش هم مانده بود که دارد حرف علی (ع) را زیر لب زمزمه می کند یا زیر سیبیلی رد می کند که : " از دنیا به قدر ضرورت بردارید ." و اینکه :" دنیا و آخرت چونان مغرب و مشرقند و کسی که میان آن دو راه می رود ، هر مقدار به یکی نزدیک شود از دیگری دور می شود . " 1

یاد قوت لایموت قدیم به خیر ( استراتژی مصرف از نظردین ) می خوری که زندگی کنی ، زندگی نمی کنی که بخوری .

روزی را یادش آمد که شیر را دیر پخش کردند و مردم فریاد می زدند که : یا خدا ! هلاک شدیم ، امروز شیر نخوردیم و به زمین و زمان تف نثار می کردند . تف به این دولت پدرسوخته ، تف به این مملکت ، تف به این درختهای خیابان ، تف به ایزوگام پشت بام و...

*بویی را که در راهروی دانشکده با خوردن ساندویچ راه انداخته بود(جلوی چشم شاید و یا حتما چهار تا گرسنه ) با یک جمله حل کرد که هوس کرده بودم ! همه توجیه شدند و کاملا منطقی و روشنفکرانه برخورد کردند ، فقط قرآن بود که داد می زد : " و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله ، از هوای نفست پیروی نکن که تو را از راه خدا باز می دارد ." 2

راست هم می گویند وقتی تفریحت این باشد که قدم زنان و با متانت تمام جگوار ودلستر بزنی به بدن و تمام در و دیوار شهرت برای شکم های محترم و محترمه ، انواع خوراکی را تبلیغ کند ، حق داری مثل بز اخفش از کنار حدیث امام صادق (ع) رد شوی که "1- مبادا چیزی را بخوری که بدان اشتها نداری که این کار حماقت و ابلهی را به همراه دارد . 2- غذا مخور مگر آنگاه که گرسنه شوی . 3- چون خواستی که بخوری با نام خدا و از حلال بخور و یاد آورسخن رسول خدا باش که فرمودند :" آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نکرده است . " پس اگر ناچار به خوردن شدی یک سوم شکم را برای طعام ، یک سوم برای آب و یک سوم دیگر را برای تنفس قرار بده . " 3

بدبین نشوید ، باور کنید کارگردانهای ما منظوری ندارند که هی توی فیلم هایشان می گویند : تا خرخره خورده ام ... اساتید ما هم اصلا قصد ندارند که شکم سیر غرب را بر سر ما بزنند ، آنها فقط می خواهند بگویند که از نمادهای توسعه این است که مثل گاو بخوری ، بعد بروی بالا بیاوری تا دوباره بخوری یعنی به جای یک وعده چند وعده بخوری . کاری که خیلی ها در رستورانهای فرانسه می کنند ، همین فرانسه که از کشورهای مامان توسعه یافته است .

در ثانی تحقیقات جدید در علوم پزشکی خاطرنشان می کند که خیالتان راحت باشد هرچقدر و هر چه می خواهید بخورید (همان گاو در پوستین انسان )به عبارتی برای شکمتان کم نگذارید ، آنقدر بخورید که شکمتان از پشت هم بزند بیرون . نگذارید دل نازک هوای نفستان به خاطر نخوردن دو تکه بیشتر شنسل مرغ ناراحت شود و ترک بردارد . اسلام چه از احساس می فهمد .

*بله ما هیچ نمی فهمیم . اصلا خیلی اشتباه کرده آنکه به شما گفته از علی (ع) کمتر می فهمید، که فرمود : "اگر به دارایی های دیگران نگاه کنید حزنتان زیاد می شود . " هزار و چهارصد سال کافی است برای اینکه شبانه روز آمار رستورانها با نمای کاخ قارون ، ویترینهای پوست تمساح ، نمایشگاه های اتومبیل بنز و تویوتا و ... روز و شب افزون شود .

ضمنا طبق روان شناسیتان می پرسید که چرا پیامبر " متواصل الاحزان " (دایم الحزن ) بود ؟ و متقین چه مشکل روانی ای دارند که علی (ع) در وصفشان می گویند :" نفس هایشان در بلا همانگونه است که در خوشی . " و یا حتما قرآن از شخصیتی آنرمال حرف می زند آنجا که می گوید : "برآنچه از دست می دهید ناراحت نشوید و برآنچه به دست می آورید خوشحال نشوید ."4 حتما وقتی هم در تعارض بین امید به زندگی و اینکه مومن باید روزی هفتاد بار یاد مرگ کند گیر می افتید ، اول شکتان به حرف علی (ع) می رود ! کجای اسلام سفارش شده است که حواستان باشد جوری زندگی کنید که مدام سنتان بالا برود تا توسعه یافته تلقی شوید . توسعه ای که میخواهد تو برای زندگی در این دنیا سنت بالا برود ، می تواند مانع مرگ تو بشود ؟ به تعبیرحضرت امیر " چگونه از چیزی که غافل از شما نیست غفلت می ورزید ." 5 و حتی " گریختن از مرگ همان شتافتن به سوی آن است ." 6 نگذارید توسعه با این مفاهیم از شما سواری بگیرد . ما اگر هم قرار باشد به چیزی امید داشته باشیم آن خداست نه زندگی . اصلا سرمایه مان امید است . " راس ماله الرجاء " و راستی سلاحمان هم گریه است " و سلاحه البکاء"7 به روان شناسیتان برخورد ؟ ...

*شما به بزرگواری خودتان ببخشید ، بله شما درست می فرمایید ، من باهاش صحبت می کنم .

_ببینم تو چه مرگت شده ؟ باور کن من هم مثل خودت هستم ولی زمانه فرق کرده ، الان وقت این حرف ها نیست ، چرا درک نمی کنی ؟ ببینم اصلا نکنه اشتباهی به جای ساعت قبله نما پشت دستت بسته ای ؟

 

 

کمت 103 نهج البلاغه

2 سوره ص آیه 26

3 حدیث عنوان بصری

4 سوره حدید آیه 23

5 خطبه 188 نهج البلاغه

6 خطبه 149 نهج البلاغه

 



 
افول عقل(یکشنبه 86 آبان 27 ساعت 12:0 صبح )

 

 

 

 

افول عقل، ظهورHENISM

 

 

 

یه مرغ دارم روزی 5 تا تخم میذاره، چرا 5 تا ؟ پس چند تا ؟ 7 تا . چرا 7 تا ؟ پس چند تا؟ 5 تا. چرا 5 تا؟ پس چند تا؟  7 تا...

فلسفه این تئوری بازی در این است که شما چون دوست دارید مرغ 7 تا تخم بگذارد اصلا بعید نیست که پس فردا از مرغ انتظار داشته باشید بزغاله تخم کند. کارکرد این تئوری را به خوبی می توان در تحلیل های  نشریات دانشجویی زردی چون ... مشاهده کرد. مثلا نشریه مرحومه «خ» چون  « دلش» می خواهد جامعه طبقه طبقه باشد، به هیچ صراطی مستقیم نمی شود فقط چون« دوست دارد» در نتیجه:« او دوست دارد، پس هست ».

 

« حقیقت» این وسط ،مثل تئوری بازی «کلاغ پر» پر می زند! می رود برای خودش خاله بازی می کند .

یا نشریه «ب» برای اینکه فلان سیاست دولت احمدی نژاد را قبول ندارد به حرف های سارکوزی و رایس وتهدیدهای آمریکااستناد می کند ، غافل از این که آنها هم خودشان هم حرف هایشان و هم آنچه که منشا حرف های آن هاست ، همه در هوا معلقند واین  نشریه  روی بلوف های امثال سارکوزی و رایس حساب باز می کند و با این مقدمات برای خودش نتیجه گیری هم می کند. یعنی برای اثبات « نه» خودش آنقدر حرف نا مربوط از هر ننه قمری می زند که آدم یاد جوک « خیار و شاعر» می افتد. به شاعری می گویند با «خیار» یک شعر بگو.طرف با کمال اعتماد به نفس شروع می کند: خیار: صد دانه یاقوت، دسته به دسته/ با نظم و ترتیب یک جا نشسته ...

 

 

یا برای این که ثابت کند فلان حجه الاسلام اشتباه می کند که می خواهد علوم سیاسی را وارد حوزه کند، با طرح« دلخواسته» های وبر، داد بر می آورد که آقای حجه الاسلام چرا توجه نمی کنی که وبر دلش چه می خواهد( و خواسته دل من هم، همان خواسته دل وبر است.) همچنین نشریه« ق» نه مکتوبات وبر را و نه بلوف های سارکوزی را که این بار« وحی منزل» را آن طور که خودش می خواهد ترجمه و تفسیر می کند. از تهدیدات آمریکا و این که مبادا سنای آمریکا سپاه پاسداران را تروریست بخواند بر خود می  لرزد ولی از آنکه قرآن را به مطلوب خودش یا به مطلوب دیگری مصادره کند نمی ترسد.

 

سطح تحلیل در نشریات دانشجویی آن چنان پایین است که هر اهل فکری را به درد می آورد.

دردناکی قضیه آنجاست که اکثر قریب به اتفاق چنین نشریاتی، خوانندگان زیادی نیز دارد که تحلیل های مرغی (هنیزم) را باب محافل دانشجویی می کنند وبه محیط جوگیر پروران دانشگاه نمک می پاشند.عدم آگاهی کافی نویسند گان چنین نشریاتی فضا را برای گسترش مرغ گرایی و عامی شدن تحلیل های سیاسی،اجتماعی ،فرهنگی و... باز می کند وبه هرکس هرچند ناتوان، جرات گرفتن امتیاز نشریه وهزینه بیت المال را برای چاپ حرف های « صد تا یه غاز» می دهد.

و معنی این کار همان است که گفته شد: اصلا بعید نیست که عده ای چون « دوست دارند» مرغ، بزغاله تخم کند این حرف را علم کنند بدون اینکه هیچ دلیلی داشته باشند چون « دلشان می خواهد». 



 
اخراجی ها(شنبه 86 آبان 26 ساعت 12:0 صبح )

 

 

اخراجی های 270

 

 

 

وجوب برکناری دکتر بشیریه ، دکتر سمتی و ... چه قانونی و چه غیر قانونی ، موجب امتنان مسئولین دانشگاه است .  چه اینکه این اساتید و شاگردان ، دانشکده و فضای فکری آن را ارث مسلم پدر خود فرض کرده و برای پس گرفتن آن عریضه و بیانیه چاپ می کنند . انگار این اساتید " جزیره ثبات " دانشگاهند که با رفتنشان شیرازه ی امور از هم می پاشد و دانشگاه  بی دانشگاه !

 

 

آنها و امثالهم قریب به هفتاد سال در این دانشکده مشغول تدریس و فعالیت بوده اند . آنان در این هفتاد سال چه گلی به سر این کشور زدند و به درد کجای این مملکت خوردند که حالا برخی در سوگ رفتنشان سینه چاک می کنند ؟ آنها جز تربیت شاگرد برای بازسازی و بازتولید افکارشان (؟!) چه کرده اند ؟ کم نیستند اساتید گروه علوم سیاسی که همه با افتخار می گویند : " لیاقت شاگردی بشیریه و فلانی وبهمانی را داشتیم و اکنون هم افتخار استادی شما را "! 1 این دور باطل تا کی باید ادامه پیدا کند ؟ اگر ما نخواهیم که افتخار شاگردی این اساتید را داشته باشیم چه کسی را باید ببینیم ؟

 

" ما نمی خواهیم همیشه شاگرد و دنباله رو بمانیم بلکه می خواهیم به جایی برسیم که در مبادلات علمی تاثیر گذار باشیم ." (بیانات رهبر در دیدار با اساتید دانشگاه مهر 86 )

 

 

تا کی باید شاهد قلدربازی های نوچه های فکری (اعم از استاد و دانشجو ) این گنده لات های درجه یک افکار غربی باشیم ؟ به خودتان نگیرید ، کم نبودند اساتید ی که در دوره ی اصلاحات و تحت ریاست دکتر فرجی دانا از این دانشکده و دانشگاه اخراج شدند و بوی تعفن این دانشکده باعث شد که آنها حتی از کنارش هم رد نشوند . این دانشکده دیگر تحمل این را ندارد که روی دیوار کسانی یادگاری بنویسد که هفتاد سال صورتش را با سیلی سرخ نگه داشته اند و نمی گذارند که کس دیگری وارد آن بشود .

 

آن زمان که آقای بشیریه برای چند سال می رود و پشت سرش را هم نگاه نمی کند ، مریدانش کجا بودند که جای خالی اش را احساس کنند ؟ چرا نامه ی فدایت شوم نمی فرستادند که برگرد ؟ این دانشکده و بسیاری از دانشجویانش که تعدادشان هم کم نیست ، خواهان اساتید جدید و دگراندیشی هستند که این چرخه ی فکری کور را به چالش کشیده و با ارائه نظرات نو و بومی جانی تازه در این خرا ب آباد بدمند . نیاز به گفتن نیست که این نیاز آنقدر مهم است  که ریاست محترم دانشکده در کنار توجه وافری که به زیباسازی دانشکده دارند گوشه چشمی هم به آن بیندازند . اولیا و علمای دانشکده  به همراه طرفدارانشان با بازتولید خودشان و میدان ندادن به دیگر اندیشه ها و  افراد ، در واقع مرگ خودشان را رقم می زنند ، زیرا باروری اندیشه شان به حضور اندیشه های متفاوت نیاز دارد . افکار اساتید دانشکده طی این چند دهه ، مانند برخی فیلم های صدا و سیما آنقدر تکرار شده که پوسیده و نزدیک است نوارش پاره شود ! اما استادها دوست دارند با زور مظلوم نمایی و تحریک هوادارانشان همچنان بر تکرار خود اصرار بورزند . علوم سیاسی و حقوق به این اساتید وابسته نیست که اگر بروند این علوم منحل شوند ، بلکه به شهادت در و دیوار این دانشکده  ، این اساتیدند که رگ حیاتشان به علوم سیاسی و حقوق وابسته است که اگر نبودند این علوم آنها از چه سق می زدند و از کجا ارتزاق می کردند ؟ کدام یک از آنان نان فکر و اندیشه ی خودش را می خورد ؟ کدام یک روزی به حقوق و علوم سیاسی شک کرده اند جز اینکه مسحور آنها بوده اند  ؟ هر کدام از آنها برای یادگرفتن این علوم تا خارج از مرزها به دنبالش دویدند تا مگر حداقل دکترای خود را از بورکینافاسو بگیرند !

 

 

ما صراحتا این وضعیت را (عدم وجود اساتید دگر اندیش )  تبعیض بزرگی علیه خود می دانیم و از زیر سوال بردن آن هیچ گونه ابایی نداشته و در صورت لزوم و عدم اقدام جدی مسئولین دانشگاه و دانشکده به طرح ادعای خود در سطح وزارتخانه متوسل خواهیم شد.

در ضمن هر گونه اهمال و نشان دادن ضعف مسئولین در برکناری اساتید متخلف ، نشان آزاد اندیشی و اصلاح طلبی بر سینه شان نیست بلکه نشان عقب ماندگی علمی و ترس است که بر تارک کارنامه مسئولیتشان خواهد درخشید.

1    مصداق بازی بغلی بگیر چی را بگیرم این کلاف را چه کارش کنم ؟- بده بغلی !-بغلی بگیر -... (برگرفته از نظریه تئوری بازی ها )



 
تا می توانید شک کنید(جمعه 86 آبان 25 ساعت 12:0 صبح )

تا می توانید شک کنید

 

ما در عصری زندگی می کنیم که همه حقایق پشت ابر است . در عصری که همه واژه ها معنی خود را از دست داده اند  نه فقط از طرف غربی ها که معانی ای که علمای ما ساخته اند بسیار خطرناک تر است . یکی از این واژه ها یقین است. ما هیچ داده ی یقینی نداریم به غیر از داده های بی ارزش ریاضی .( بی ارزش به این معنا که ما را به خدا نزدیک نمی کند.) ولی واژه های دینی که به دردمان می خورد در نگاه اول دقیق نیستند و آنچه به آنها ضریب شفافیت می دهد تقوا و پرهیزگاری است که آن را به مرحله ی یقین می رساند. " واعبد ربک حتی یاتیک الیقین "

 

 

به هیچ شناختی نباید اعتماد کرد هر شناختی که احساس شد صددرصدی است غلط است . همگاتی بودن ثبات شناخت ، ارزش ندارد . چنانکه آیه ی 2 بقره به دو نکته اشاره می کند .1- لا ریب فیه 2- هدی للمتقین .

 

 

هرچند ظاهر قرآن متناقض نما ست اما این ، مشکل دانش امروزی بشر است چون به دنبال علومی است که صددرصدی و یقینی هستند . خدا می فرماید مخاطب من همه ی انسانهایند اما پرهیزگاران حرف مرا می فهمند . حرف باید " لا ریب فیه " باشد . که البته این یک بخش مطلب است و ما فقط به دنبال این قسمتیم . اما بخش دیگر این است که باید برای متقین ،" لا ریب فیه " باشد . هدایت آوری قرآن برای همه ی مردم است و هدایت پذیری اش تنها برای متقین . هر کجا که راه برایمان آشکار نیست به خاطر آلودگی و گناه ماست . این نکته خیلی مهم است که در جنبش نرم افزاری به سراغ علمی برویم که به آن یقین داشته باشیم . هیچ چیز مهم تر و واضح تر از " خدا " نیست . اما چرا خدا برای ما تار و مبهم است یا اصلا در زندگی ما نیست ؟  مشکل از شناسه هاست نه از پدیده . ساختار علمی ای که ما به دنبال آن هستیم پاک نیست . هر گزاره ای که دو دو تا چهارتا بود غلط است به این معنی که در مسیر خوشبختی انسان نیست . (معرفت نباید به گونه ای باشد که همه قبول کنند وگرنه غلط است . )

 

 

هیچ گزاره ای در قرآن اینگونه نیست . چون مسیری که خدا برای ما رقم زده است مسیر انتخاب است . جنبش نرم افزاری یعنی واکاوی همه ی واژه ها که فرآیندی علمی و ریشه ای را طی می کند . ما قائل به بدیهیات هستیم اما نه طبق منطق ارسطو . " کل از جزء بزرگتر است . " بدیهی ارسطویی است ، اما بدیهیاتی که اسلام بر آن بنا گذاشته شده ، از نظر ارسطویی کاملا غیربدیهی است . مثلا اینکه " خدا هست . " و اثبات او در حد تذکر کافی است . مثل کاری که قرآن کرد ." من هستم ." بدیهی است و حداکثر نیاز به یک تذکر دارد و اگر کسی نفهمد دیگر مشکل گزاره نیست مشکل فرد است . ما برای مشکل فرد ، وظیفه نداریم . " انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء " خدا هم متقین را هدایت می کند نه کسی که پا روی فطرت خود گذاشته است . یک وقت مثل حضرت نوح وظیفه ی یک فرد است که یک قوم را هدایت کند اما زمانی مثل پیامبر وقت کم است . دایره ی رسالت ما هم جهانی است ، ما نمی توانیم مثل دکتری باشیم که همه ی وقتش را برای یک آدم سرطانی می گذارد و به هیچ بیمار دیگری نمی رسد تا وضعیت آنها هم وخیم شود . این کار غلط است . نمی توان بی جهت وقت فرد ، جامعه و دانشجو را گرفت . آدم عاقل برای استدلال انقدر وقت هزینه نمی کند . راه گفت و گو باز است اما برای بعضی مواقع . گفت و گو راه و روش دارد . راه امام علی  محبت بود  . او یهودی را با شیوه ی محبت به اسلام آورد نه بحث . مشایعت در مسیر یهودی لجباز را مسلمان کرد . اگر در زندگی سلمان ، یاران پیامبر ، موسی ، عیسی و غیره با کمبود فلسفه مشکلی پیش آمد الان هم با کنار زدن فلسفه مشکل  پیش می آید . فلسفه زاید بی ضرر نیست که از کنار آن راحت بگذریم بلکه از حربه های شیطان است . دقیق ترین نقشه هایی که برای منحرف شدن طراحی شده است ، آورده ی پیامبر نیست که با برداشتن آن چیزی از زندگی کم شود و جایگزین بخواهد اما انگار آورده ی بسیار تاثیرگذاری است که اگر از حوزه و دانشگاه حذفش کنند از پایه می لرزند ! در روایت آمده است : " هیچ چیز نیست که شما را به خدا نزدیک یا دور کند مگر اینکه در دین آمده است . " اینها الان ارکان اعتقادات ما شده است . اکنون شرح نهج البلاغه بیشتر است یا شرح الهیات شفا یا شرح ارسطو ؟ اصلا چرا باید مامون دستور وارد کردن و ترجمه ی این علوم را بدهد  آن هم زمانی که به اصطلاح می خواستند آدم های منتقد حکومت جذب این دانش های خرافی شیطانی شوند ؟ و از طرفی رقابتی بود برای رویارویی با امام رضا ، یعنی فقط او نیست که علم دارد ، ارسطو و افلاطون هم می دانند . اینها نقشه های شیطان بود . دانشجویان بیشتر با آثار افلاطون و ارسطو در کلاس هایشان آشنا می شوند یا با حرف های امام علی ؟ بعضی می گویند اگر فلسفه حذف شود چگونه می خواهید به شبهات فلانی جواب بدهید در حالیکه اصلا نیازی نیست ما به هر شبهه ای جواب دهیم . مگر چقدر وقت داریم ؟  شش ماه عمر آیت الله فلانی صرف مسئله ی لباس نجس و تطهیر آن می شود در این مدت چند ملیون قطره اشک بچه یتیم ریخته شده است ؟!

 

 

ما وظیفه نداریم اکثریت را هدایت کنیم وظیفه داریم کارهایمان هدایت آور باشد مثل قرآن ، مثل پیامبر . اگر من یک شئی را نبینم چند حالت دارد : 1- مرئی نیست . 2- مرئی هست اما نوری از آن به چشم من نمی رسد . 3- نور هم می رسد اما مانع وجود دارد . 4- مانع هم نیست فاصله خیلی زیاد است . 5- چشم من مشکل دارد . 6- عصب منتقل کننده یا مغز من مشکل دارد . (اکثر مردم این مشکلات را دارند . ) اگر یک مشکلی مثل ربا یا حرمت ربا را بررسی کردید و احساس کردید جواب نمی دهد نباید آن را کنار بگذارید ، اولین چیزی که باید به ذهنتان برسد این است که چون دین است ، ذهن را کنار بگذارید .

 

 

" خدا هست ." مشکل گزاره نیست . مشکل فردی است که نمی فهمد ولی ما مشکل گزاره را حل می کنیم . مشکل ناشی از عدم تقوای درونی است . " ایکون بغیرک من الظهور ما لیس لک حتی تکون هو المظهر لک .""آیا می تواند چیز دیگری پدیدارتر از تو باشد تا وسیله ی ظهور تو گردد ؟"

 

 

اگر نور نباشد چیزی نمی بینیم ، آیا چیزی می تواند نور را به ما نشان دهد ؟ خدا اثبات نمی خواهد ، چون اثبات خدا مشکل روحی ما را حل نمی کند ، ما جدال نمی خواهیم ،" لکم دینکم و لی دین " در هیچ کتاب فلسفه ای نیامده است . مگر جایی که دیگر به آخر خط می رسند آنوقت می گویند : دین شما برای خودتان  و دین ما برای خودمان . کار پیامبر فیلسوفانه نیست . سیستم او اینگونه نیست که هر وقت دیگر هیچ راهی برای اثبات نیست طرف را بزنند تا بفهمد . (1)

وظیفه ی ما واقعا چیست ؟ چه کسی گفته من باید جواب سروش را بدهم ؟ چرا با او برخورد نمی کنیم ؟ شخصیت سروش را باید منحل کرد ، چرا با او برخورد اسلامی نمی شود ؟ اینها استدلال علمی نیست اما شما می پذیرید . " و ان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله " " اگر دست از ربا بر نداشتند اعلام جنگ دهید به خدا و رسولش . " و آیه ی محاربه :" ان الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا اولئک جزاءهم ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف "

 

 

وقتی برخورد اسلامی با سروش نمی شود منطق هم جواب نمی دهد . نمی شود از راه نشستن و فکر کردن به این نتیجه رسید که این خانه کم  پله دارد ، اینجا هم ، راه ، برخورد علمی نیست . خدا انگشت داده ، گوش داده ، چشم داده . نمی توان با گوش چیزی را برداشت . هر مشکلی در جامعه با فکر حل نمی شود . با اندیشه جواب سروش را دادن بیست سال عمر حوزه را بر باد داد . این یعنی یک کار غلط . هر مسئله را نباید حل کرد . بعضی و حتی بسیاری از مسائل دنیای جدید را بید منحل کرد . وقتی می توان پایه ی اعتقاد به خدا را لرزاند به هیچ چیز دیگر نمی توان اعتماد کرد . به همه چیز باید شک کنید چون در عصر غیبت هستید و نوری که می رسد نوری نیست که مطمئنا از ناحیه ی او برسد باید از موانع زیاد عبور کند ، مثلا شما دنبال نظام اقتصادی هستید اما پیچیده ترین نظام نظامی است که ساده ترین آن باشد . خدا پیچیده ترین است اما ظاهر و باطن یکی است ، " هو الظاهر و الباطن " از شدت ظهور ، پنهان است . هر چیز از شدت شفافیت می تواند به چشم نیاید مثل شیشه کلیه را اگر از انسان بردارند به اندازه ی یک اتاق به او دستگاه وصل می کنند ، حال اگر احکام ربا را برداریم چقدر جایگزین اقتصادی باید بیاوریم و باز هم مثل آن کار نکند ؟ بعد فکر می کنیم نظام مشکل دارد و یک نظام دیگر طراحی می کنیم  در حالیکه همه ی ابعاد اسلام را به عنوان نظام به کار نبرده ایم .

 

 

ما به اینجا رسیده ایم که با فلسفه خواندن عالم نمی شویم . عالم یعنی چه ؟ هیچ کس در زندگی عملی عالم بودن را درست معنا نمی کند . وقتی علم انسان زیاد می شود که به آنچه می داند عمل کند." من عمل بما یعلم ، علمه الله ما لم یعلم ." دانش با علم فرق دارد . به دانش می توان رسید اما به علم نه . " ثمره العلم العبودیه " یعنی اگر علم باشد عبودیت است  ، و اگر عبودیت نباشد علم هم نیست . عبودیت یعنی شناخت و عمل به وظیفه و هر دو مربوط به زمان و مکان است ، چقدر اندیشمندان ما تشخیص وظیفه می دهند ؟ ...

البته این حرف ها شنیدنی نیست ، هضم کردنی است .



 
بی مقدمه(سه شنبه 86 آبان 15 ساعت 11:8 عصر )

سلام دوست عزیز!
عجله نکن منظورم از f15 آن هواپیماهای جنگی نیست ، منظورم آن چیزی است که رزمنده ها به آن f15 میگفتند. به بسیجی دلاور ، به کسی که مرد جنگ بود. لابد با خودت می گویی ، کو جنگی که تو مردش باشی؟ صبر کن، کم کم صدای توپ و تانک سپاه باطل رو از حق تشخیص می دهی.
فقط باید گوشهایت را تیز کنی. اگر شنیدی و رگ غیرتت باد کرد بسم الله. بیا که فریاد هل من ناصر ینصرنی؟ هنوز منتظر لبیک توست ... .

-تازه این f15 اولیش بود، هنوز مانده تا با ادبیات ما آشنا شوی :
اگر کفتیم قشر آسیب پذیر ، منظورمان مردم فقیر و دهک های پایین جامعه نیست ، منظورمان این به اصطلاح متفکران و اساتید محترم دانشگاه است ، که پایه های تفکرشان -بخوانید محفوظاتشان- با تلنگری فرو می ریزد. (حالامی بینی...)

-اگر گفتیم قشر مستضعف ، منظورمان قشر آسیب پذیر نیست ؛ منظورمان همان قشر مستضعف است. همان هایی که صدقه سری تفکرات و راهکار های همان قشر قبلی ضعیف شمرده شده اند. (عجله نکن حرف حرف این را هم ثابت می کنیم...)

فکر نکن یادمان رفته خودمان را معرفی کنیم ؛ این کار را نکردیم چون از لا به لای حرفهایمان شناخته می شویم و آنقدر حرف توی گلویمان مانده که مجبور شدیم این وبلاگ را بزنیم.
و تو هم اگر آدم عاقلی باشی به گفته ها نگاه میکنی نه به گوینده.

یا علی...



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 12  بازدید

بازدیدهای دیروز:5  بازدید

مجموع بازدیدها: 8440  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «